پسر تنها







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





در اوج تنهایی

 

 

صدای سکوت فضای غمگین قلبم را پیچیده ،

 تنهایی آمده و وجودم را با سردی وجودش پریشان کرده...

من در اوج بی کسی ام ، کسی نیست

اینجا جز تنهایی که همدرد من است !

برایم میخواند آوازی با صدای آرامش ،

 میداند که در قلبم چه میگذرد و میخواند راز درونی ام را !

در این آرامش ظاهری و ناخواسته ام ،

باطنی اشتفه دارم ، از صدای آواز عشق بیزارم

که مرا اینگونه در حسرت روزهای بهاری برده است !


من در اوج تنهایی ام و تنهایی در اوج خوشحالیست ،

 زیرا دیگر تنها نیست و مرا دارد !

وقتی به درد دل تنهایی گوش میکنم

با خود میگویم ای کاش که از آغاز تنها بودم که اینگونه در غم پایان ننشینم !

آن غوغایی که در روزهای عاشقی قلبم داشت دیگر ندارد ،

بقرار وبی تاب نیست ، انتظار برایش معنایی ندارد !

با اینکه در اوج تنهایی ام اما با تنهایی  رفیقم ،

 هو ام درد مرا میفهمد و هم من راز تنهایی را از نگاه پرنده تنها میخوانم !

دیگر شب و روز درد مرا نمیفهمد ، ماه نگاهش به عاشقان است ،

ستاره ها به سوی دیگر چشمک میزنند

 و خورشید به آن سو می تابد که کسی انجا به انتظار نشسته است !

من در اوج تنهایی ام و میدانم که تنهایی، 

 در این روزهای بی روح دوای درد قلب شکسته ام نیست !

گرچه پر از درد است اما باید سوخت ،

گرچه تلخ است اما باید طعمش را چشید !

تنهایی زودگذر است ، اما گذر همین چند لحظه مرا می آزارد !

خواستم به فردا امید داشته باشم ،

 غروب که رسید مرا از فردا نیز ناامید کرد !

به انتظار طلوعی دیگر مینشینم ،

یک شب دیگر در اوج تنهایی و شاید یک آغاز دیگر در فصل عاشقی !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط سجاد در 10:23 | |